Saturday, February 17, 2007

آنچه از «برلین-تهران / در حال انجام در ۲۰۰۷» می‌دانیم...

آنچه در زیر می خوانید جمع بندی صحبت های جلسات گذشته است که شروین زحمت آنرا کشیده است و بزودی ترجمه انگلیسی آن در وبلاگ اصلی منتشر خواهد شد.

چه؟
پروژهٔ «برلین تهران / در حال انجام در ۲۰۰۷» بعنوان یک پروژهٔ دوسویه که از طرفی هنرمندان تهران در آن شرکت دارند و از سوی دیگر هنرمندان برلین در آن شرکت خواهند کرد، برای ما فرصتی چندگانه است برای دیدن، درگیر شدن بی‌واسطه، تبادل تفکرات، اندیشیدن به تفاوت‌ها، در نظر آوردن اشتراکات، شناخت تصاویر، پیش‌داوری‌های موجود در ذهن ما و همچنین موجود در خود تصاویر، و در نهایت ابراز نتایج تمام این‌ها در قالب نوعی از هنر. از نظر ما این‌ها موارد کلی است که چه در تهران چه در برلین ذهن ما را به‌عنوان طرف ایرانی پروژه به خود مشغول خواهد نمود و الهام‌بخش آثار ما خواهد بود. اینگونه می‌توانیم امید داشته باشیم که «برلین تهران / در حال انجام در ۲۰۰۷» با موفقیت به «برلین تهران / بارگذاری مجدد تصاویر» تبدیل شود.

کجا؟
تهران و برلین که بعنوان شهرهای مکان رویداد این پروژه در نظر گرفته شده‌اند، مثل هر دو شهر دیگری زیر آسمان‌های جهان، شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند. از نگاه یک هنردوست/ هنرمند شاید هر شهر بتواند یک عرصهٔ هنری[1] و یک سپهر هنری[2] داشته باشد. عرصهٔ هنری محلی است که هنر «روی» می‌دهد و سپهر هنری در معنایی گسترده‌تر، محلی است که تحت تأثیر «رویداد»های عرصه‌های هنری قرار می‌گیرد. عرصه و سپهر هنری این دو شهر از عناصر مهم این پروژه هستند و علاوه بر این که سعی خواهیم کرد این دو عرصه و سپهر را بشناسیم، می‌دانیم که شاید هیچوقت از آثار پنهانی که شهرها بر ما و آثار ما خواهند گذاشت، آگاه نشویم.

هدف‌ها؟

  • آموختن؛
  • دیدنِ محض، دیدنِ همه‌چیز، بی‌توجه به پیش‌فرض‌ها و پیش‌داوری‌ها؛
  • شناخت و تجربه‌نمودن کار بر مبنای ماهیّت فضای عمومی در تهران و برلین؛
  • درگیری هنرمند با زندگی در کشوری غیر از کشور خودش به شکلی بی‌واسطه و استفاده از آن بعنوان دستمایه‌ای برای اِبراز[3] هنری؛
  • دیدن و شناختن رابطهٔ هنرمند با عرصهٔ هنری و عناصر آن (گالری، موزه، بخش دولتی، و ...) در تهران و برلین، به منظور الهام‌ گرفتن متقابل؛
  • شناخت و فعالیت هنری بر مبنای اشتراکات و تفاوت‌ها موجود در مولفه‌های بنیادی دو گروه؛
  • تجربهٔ کار دست‌جمعی با وجود اختلاف‌های فرهنگی؛
  • تجربهٔ تعامل بر مبنای هویت و طبیعت هنرمندانه؛
  • تبادل آزاد دانش بین هنرمندان هر دو گروه تهران و برلین و در خود گروهها؛
  • شکل‌گیری، ایجاد هنر، و اِبراز هنری در یک زمینهٔ[4] یکسان؛
  • شناخت، سنجش، و آزمودن تأثیر شهر و فضای شهری برای خلاقیت و آفرینش هنری؛
  • بررسی عرصه و سپهر هنری عمومی تهران و برلین؛
  • جُستن، یافتن، و شناختن تصاویر؛
  • شناختن پیش‌داوری‌های شخصی و صافی‌های ذهنی که بین ما و واقعیت قرار می‌گیرند؛
  • شناختن پیش‌داوری‌های برخاسته و موجود در تصاویر؛
  • شناختن «تصاویر نوعی/کلیشه‌ای»[5] و ریشه‌های آنها؛ اینکه چرا و چگونه ایجاد شده‌اند و هنرمند آنها را از نظر حقیقی بودن چگونه ارزیابی می‌کند (شاید برای انجام «بارگذاری مجدد» به‌کار آیند)؛
  • شناختن مفهوم و معنای «بارگذاری مجدد»؛
  • بارگذاری مجدد؛ دیدنِ دوباره، تفکرِ دوباره، آفرینشِ دوباره؟


ایده‌ها؟

  • موسیقی متن شهرها؛
  • چیدمان کشف‌شده[6]؛
  • علیه هنر صادراتی؛
  • ...

[1] Art scene
[2]
Art sphere
[3]
Artistic expression
[4]
Context
[5]
Stereotypes

[6]
Found Installation

با هم بخوانیم

مصاحبه مجله تندیس را با فریدون آو اینجا بخوانید

Sunday, February 11, 2007

نمایش خصوصی ویدئو

روز شنبه در خانه افشین جمع شدیم و ویدئو ها وفیلم هایی که آذین و کایا برامون از آرشیو ریلودیگ ایمجز فرستاده بودن رو با هم دیدیم
که خیلی هم جالب بود
شروین متنی که برآیند تمام حرفهای گذشته مون بود رو جمع بندی کرده بود
آورده بود
کمی هم از خاطرات کودکی مون در زمان جنگ حرف زدیم
جلسه بعدی در مورد عکسهایی که از درودیوار شهر گرفتیم صحبت میکنیم
و بزودی متن انگلیسی هم برای وبلاگ انگلیسی آماده می شود
فعلا تا دیدار

Thursday, February 8, 2007

statement

the tehran-berlin workshop as an intellectual exchange between two academic/artistic groups is part of an attempt to "redefine images about Orient and Occident". this workshop is not an opportunity to replace the image produced by the media with our desired image of ourselves, but an opportunity to better understand why and how this image is produced and portrayed and above all to evaluate this image in terms of its truthfulness in relationship to us. in other words understanding our position in our society as well as the position of our society in relationship to others. I believe that this for us (Iranian artists) would be in invaluable opportunity to re-examine our identity as Eastern artists, measure our stance in the (art) world and very simply re-think and re-look at what we take for granted.

Saturday, February 3, 2007

Behrang Samadzadegan's Statment

Behrang Samadzadegan wrote:
What’s going on in the town? This is the main question by which my themes and motives are always shaped. The main issue I usually focus on is the current situation of my region. Those facts which have direct influences on the masses and their lifestyle but are not usually visible or the focal point. In another word, social and regional issues have direct effects on my creativity. Sometimes I confess that I don’t have anything to think about except my surrounded world and the life within it. But is it a small ignorable matter really? I believe not. So I try to turn on a light on the dark side of life by my art. Some may think that I’m interested in creating political art but I ‘m not. I’m just following the social matters and adopt their conclusions as my themes. I usually choose my media depend on the theme. Since now I have shown paintings, digital illustrations and videos in different exhibitions.

از همه بسیار ممنونم

جلسه بسیار خوبی داشتیم و به جاهای خوبی هم رسیدیم یا داریم می رسیم (!) صمیمانه از همه تون متشکرم
آنقدر حس و حال خوبی دارم که نگو
یک کمی از بار سنگینی که روی دوشم احساس می کردم برداشته شده
با حضور تک تک شما وشرکت در بحث هایی که علاوه بر جالب بودن آموزنده هم هست... بنا براین در اینجا می خواهم از شروین تشکرکنم که زحمت مرتب کردن برآیند حرفهایمان را پذیرفت چرا که داشتن این برآیند که این قدم بزرگی خواهد بود بود رو به جلو برای همه و کلید مراحل بعدی خواهد بود

راستش الان که دارم اینو مینویسم خیلی گرسنه هستم و برای همین توی وبلاگ انگلیسی
یک عکس از روزی که توی برلین شام درست کردیم و نمایش خصوصی داشتیم
گذاشتم که طلسم ننوشتن ما اوجا هم باز بشه!
اگه بشه
ازتون میخوام
که چیزایی که به نظرتون می رسه رو به انگلیسی هم بنویسن
هرچند کوتاه
یا اگه سخته براتون میشه
برای من بفرستینش
من ایکارو بکنم

دوشنبه نمایشگاه هنر انقلاب های جهان در تهران گالری صبا افتتاح میشود
ساعت 5:30 آنجا خواهیم بود
تا سرو گوشی آب دهیم
برنامه عکاسی از شهر یادتان نرود
تا دیدار

Friday, February 2, 2007

مواجهه مستقیم

شرق وغرب دوگانه ای است که بیش از آن که واقعیتی جغرافیایی، تاریخی باشد، واقعیتی است که مانند همه امور انسانی، فراسوی مرزها و ساخته وپرداخته ذهن انسان است.در طول تاریخ، شرق وغرب برخوردها وتحولات بسیاری را در تقابل با یکیگر پشت سر گذاشته اند.اما همزمان با رشد علوم وتوسعه امپراطوری های اروپایی وآغاز رفت وآمد سیاحان ،مورخان ودانشمندان، نگاه کردن به شرق رواج فراوان یافت وعلومی همچون شرق شناسی توسعه بسیار پیدا کرد، علمی که موضوع بحث آن بیش از آن که خود شرق باشد صورت پرداخته ای بود که موضوع را برای غربیان مطبوع تر وکمتر دلهره آمیز می ساخت. علمی به منظور مطالعه، قضاوت وطبقه بندی کردن وبالاخره تحت اداره وحکومت در آوردن شرق.در حقیقت واژه شرق کمابیش ابداعی اروپایی است وهمچنین دستاویزیست برای غرب تاهویت خویش را در برابر آن تعریف کند.اگر به شرق شناسی به عنوان رشته ای آکادمیک وعلمی نگریسته شود طبیعتا باید رشته غرب شناسی نیز در برابر آن تعریف شده باشد؛ این عدم موازنه علمی از نوعی تفوق و برتری غربیان در نگاه به شرق سخن می راند.در حقیقت در چند قرن اخیر رشد دانش به همراه افزایش قدرت واستعمار کشورهای شرقی،باعث شده است تا غربیان خود را در مقام ناظرانی بنشانند که به شرق می نگرند و شرقیان به راحتی پذیرفته اند، سوژه ای باشند که به آن نگریسته می شود.امروزه باتوسعه روز افزون قدرت رسانه ها نگاه به شرق اشکال دیگری یافته است، نگاهی که بیشتر به انتقال اطلاعات از طریق تصاویر از پیش ساخته شده وابسته است تا به تجربه رودررو ومستقیم با آن.
آن چه در پروژه" بار گذاری مجدد تصاویر" می تواند حائز اهمیت باشد از یک سو تلاش برای تصحیح نگاه های کلیشه ای به شرق است واز سوی دیگر تلاشی برای فراتر رفتن از یک سوژه نگریسته شده است وراهی برای درک بهتر خود ودیگری از طریق مواجهه مستقیم وبدون واسطه رسانه هاست

Thursday, February 1, 2007

(احسان بهمنش (من برلین را هرگز ندیده ام

من برلین را هرگز ندیده ام.

ولی وقتی می شنوم " برلین " یک مجموعه تصورات کلی از " برلین "

که از راه های مختلف در حافظه ام ذخیره شده ، فعال می شود.

و این تصورات به صورت غیر مستقیم با تصوراتم از اروپا ، آلمان و

چیز های دیگر در ارتباط است.

من هرگز برلین را ندیده ام.

ولی وقتی می شنوم " برلین " :

دیوار ، " خداحافظ لنین " ، فاشیسم ، جنگ های جهانی ، کمونیسم ، سوسیس ،

خاکستری ، هیتلر ، کک مک ، آبجو ، انضباط ، " آسمان برلین " ،

" پینک فلوید " ، مجتمع آپارتمان های بتونی ، سرما ، المپیک ، " کراف ورک " ،

دیکتاتور ، " کی گ ب " و ....... در حافظه ام فعال می شوند.

این ها تصاویری هستند که از رسانه های مختلفی در

حافظه ام جمع شده اند.

من برلین را ندیده ام.

ولی وقتی می شنوم " برلین " :

تلویزیون ، عکس ، روزنامه ، موسیقی ، مهاجر ها یا مسافر ها ، فیلم ، ادبیات و ......

ازقبل یک تصویر کلی از این شهر برای من ساخته اند.

هرگز ، برلین را ندیده ام.

ولی حتی اگر می دیدم ، درست است که برخورد نزدیک با جزئیات تا حدودی

تصور مرا تغییر می داد ، ولی باز برلین زیر پیش فرض ها ،

لمس نکردن " فرهنگ " و " ارزش " ها

ونگاه توریستی ی من باقی می ماند.

برلین را ندیده ام.

ولی آنچه گفتم باعث می شود تهران را هم از پشت فیلتر ببینم.

این فیلتر در عین حالی که اجازه نمی دهد کلیت تهران را درک کنم ،

جزئیات را هم مخدوش می کند.

من برلین و تهران را ندیده ام.

ولی این پروژه موقعیتی است که شاید کمک کند

فیلترهایمان را - که نگاه کردن بدون آن ها غیر ممکن است - بیشتر بشناسیم.

فیلترهایی که مریخ ِندیده را ،

برلین ِنیمه دیده را

و یا تهران ِدیده را می پوشانند.

من تهران و برلین را ندیده ام.

و می دانم نخواهم دید.

ولی سعی می کنم ببینم.

شهرها - تهران و برلین - خودشان سوژه هایی هستند که پرداختن به

آن ها شاید بتواند غلظت فیلترها را - با آشکار کردنشان - کم تر کند.


فکر می کنم اگر در انتهای چند روزی که گروه برلین در تهران هستند ،

سعی کنیم هر دو گروه با هر رسانه ی که ترجیح می دهیم و با سوژه ی

مشترک و کلی " تهران " کارهایی ارائه کنیم و آن ها را با هم مقایسه کنیم ،

از آشکار شدن حدودی ی تفاوت نگاه دو گروه با هم و تفاوت نگاه

در داخل هر گروه به صورت مجزا ، به شناختن فیلترهایمان کمی نزدیک تر شده ایم.

و این اتفاق می تواند با جابجایی نقش ها در برلین هم تکرار شود.

و شاید از این راه کمی تصاویرمان را مجددا بارگزاری کنیم.

احسان بهمنش

12 بهمن